مثل استفراغ آبکی






تازگی ها سریال کره ای به اسم پسران برتر از گل دیدم. یه سریال عامه پسند که اکثر نوجوان ها عاشقش شدند. سریال بدی نبود چون اگه بود این قدر طرفدار نداشت(بگذریم که ما چیز هایی رو دوست داریم که هیچی از اون نمی دونیم) .

یه چیز که برای من خیلی جالب بود این بود که اکثر بازیگرها مدل بودند.این سریال تفاوت چندانی با سریال های دیگه کره ای ها نداشت. تفاوت عمده در این فیلم با فیلم هایی مثل جومونگ و یانگوم این بود که این فیلم امروزی بود اما از همون اول میفهمیدیم که در آخر چی میشه.

مثل تمام سریال های ایرانی .هندی وتازگی ها هم افغانی وپاکستانی.

این سریال های ما خیلی آبکی شدند.نمونه اعلای این فیلم ها:ترانه مادری و دلنوازان.

جالب این جاست که می دونیم این سریال ها چقدر آبکی هستند ولی بازهم نگاه می کنیم.

این نگاه کردن ها دلیل داره.

من این فیلم هارو مثل استفراغ میدونم .

شاید بیشتر ما ازش بدمون بیاد از بوش از مزش از اینکه وقتی میاد اشک توی چشمامون جمع میشه از این که معده مون اون قدر تیر میکشه که دیگه حالی برامون نمونه از اینکه دیگرون بهمون بگن :اَیش چندشی.

اینا همش بدی ها استفراغ هستند ولی باید در نظر داشت که بعداز اون آدم چقدر احساس سبکی و راحتی میکنه .

هرچند که مزه اون تا ساعت ها در دهانمان احساس میکنیم.

باران




آمده ام به زیر باران تا کسی فرق اشک های مرا با باران نداند

آمده ام به زیر باران تا اشک هایم را با باران تقسیم کنم

آمده ام به زیر باران تا غم هایم را با آسمان شریک بدانم

آمده ام به زیر باران تا درد هایم را به قطره های باران بگویم

آمده ام به زیر باران تا شاید بلبل پر گشته ام را ببنیم 

آمده ام به زیر باران تا ...